گفتگوی وبلاگ سرخه ای ها با دکتر حسن یعقوبی - شاعر و نویسنده
1395.04.01
1- خواهشمندیم خودتان را برای آشنایی بیشتر، به خوانندگان معرفی بفرمایید؟
حسن یعقوبی هستم. در اول آذر 1354 در سرخه به دنیا آمدم. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهم گذراندم و مقطع متوسطه را در دبیرستان نمونه رشد سمنان در رشته ریاضی به پایان رساندم. در سال 1372 در رشته مهندسی متالورژی دانشگاه علم و صنعت مشغول به تحصیل شدم، اما چندی بعد انصراف دادم و به تحصیل در رشته مورد علاقه ام، زبان و ادبیات فارسی پرداختم. در سال 1386 مدرک کارشناسی ارشد این رشته را از دانشگاه علامه طباطبایی دریافت کردم و در سال 1393 موفق به اخذ مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه سمنان شدم. در حال حاضر به تدریس در دانشگاه سمنان و دیگر مراکز آموزش عالی سمنان مشغول هستم.
2- بفرمایید از چه زمانی وارد عرصه شعر وشاعری شدید؟
من خود را شاعر نمیدانم، شاید سر سوزن ذوقی در من باشد و گاه سخنی در جامۀ شعر بگویم. این اتفاق اولین بار وقتی که دانشآموز سال سوم راهنمایی بودم، روی داد. چیزهایی مینوشتم و فکر میکردم شعر است. آرام آرام پیش رفتم و هنوز در آغاز راهم.
3- اولین شعری که گفتید را یادتان هست ؟
نخستین شعرم استقبالی بود از یکی از غزلیات شاه نعمت ا... ولی.
4- ممکن است در خصوص شعر کمی صحبت بفرمایید؟
در طول روزگاران، تعاریف بسیاری از شعر ارائه شده، هرچند بسیاری از نظریهپردازان، شعر را تعریف ناپذیر و پدیدهای تعریفگریز میدانند. در تعاریف گذشتگان، شعر و نظم غالباً مترادف هم بیان شده و به همه وجوه و ابعاد وجودی شعر توجه نشده و این تعاریف فاقد تعمق در روح کلام و شاعر آن است. شمس قیس رازی کلام موزون مقفّی را نظم میداند، هرچند در جایی نیز از شعر به «سخن مرتب معنوی» تعبیر میکند. نظامی عروضی، شعر را علم میداند، نه هنر. به گمانم تکرار این تعاریف ملالآور خواهد بود و دردی را دوا نمیکند. قیصر امینپور کتابی دارد به نام شعر و کودکی. در این کتاب شعر نوعی بازگشت به کودکی خوانده شده که تعبیر جالبی است.
برای کوتاه کردن سخن، تنها به دو اشاره از دو شاعر بزرگ بسنده میکنم. مولانا میگوید: «خون چو میجوشد منَش از شعر رنگی میدهم» این سخن مولانا حکایتگر جان بیقرار شاعر و رابطه عمیق شعر با جان و روح شاعر است. مهدی اخوان ثالث هم در تعریف شعر میگوید: «شعر حاصل بیتابی آدمی در پرتو شعور نبوّت است.»
5- کمی آثار خود را برای خوانندگان معرفی بفرمائید؟
دو مجموعه شعر به نام های «سپیده دم سکوت» و «به لهجۀ انگور»
یک کتاب در حوزۀ گویش شناسی با عنوان «بررسی و توصیف گویش سرخه ای»
کتاب «چشم انداز شعر معاصر استان سمنان»
و تدوین و انتشار چهار مجموعه از اشعار پایداری شاعران استان سمنان، با نامهای «عطش به نیت دریا»، «دریا لباس خاکی من بود»، «در متن شعلهها» و «میهمانی دریا» و گزیده رباعیات دفاع مقدس شاعران کشور با نام «با حنجرۀ عشق جوابم بدهید».
6- شما در هنگام سرودن شعر چقدر به مخاطبانتان فكر میکنيد؟
شاعر در زمان سرودن شعر به مخاطب نمی اندیشد، اما این بدان معنا نیست که اصلاً برای او مخاطب مهم نیست. شعر، ریشه در جوششی درونی دارد و شاعر تا لحظه سرودن، از شعری که می خواهد بگوید اطلاع ندارد. امروزه بسیاری از شاعران بر اساس ذائقه مخاطبان خود شعر میگویند و البته این مخاطبان اگر مخاطبانِ واقعی شعر باشند، حرفی نیست، اما گاه مخاطبان تفنّنی شعر، شاعر را به بیراهه سوق میدهند.
به قول یکی از دوستان، برخی مخاطبان دنبال شعر جالب هستند نه شعر خوب. طبیعی است که شاعر به مخاطب میاندیشد، اما بیش و پیش از آن اگر به حقیقت سخن بپردازد، بیتردید مورد اقبال مخاطبان شعر خوب، قرار خواهد گرفت. نکته دیگر اینکه برخی از شاعران به دنبال کسب مخاطب خاص هستند و برای همدیگر شعر میگویند و تلاش میکنند نظر شاعران حرفهای را جلب کنند. پیچیدهگویی و مضمونسازی افراطی، در نزد برخی از شاعران، مخاطب عام را از شعر دور کرده است.
7- بهترین قطعهای که سرودید، کدام است؟
پاسخ به این سؤال، آسان نیست، اما غزلی را که سالها پیش برای حضرت ابوالفضل(ع) گفته ام، دوست دارم. غزلی با مطلع «آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس»
8- نام بهترین شعر سرخه ای را که سروده اید بفرمائید؟
از میان اشعار سرخه ای ام، ترانه ای است با نام زندگی که برای ساخت سرودی در اختیار صدا و سیمای مرکز سمنان قرار گرفت. خواننده این ترانه، آقای داوود غلامی است و آهنگساز آن استاد رحمانیان. متن این ترانه:
پا بو هِچین، پونجِرۀ دَل وا که
خدا تُا گِندَش، آسمان وُانگاکه
دَل پِه بیبیریژ غُام و غصه یُاخسُار
الهی که دَلخوشی بافِّی تُا بُار
هُار چی که آن دونیا لُا و پان داره
شوندِه زمستُان، واقودَر باهاره
اِستارهآن وِری تُا دَل روشن بو
سیاهی شوندِه، ای رو آنده ناورو
دونیا هامَش دو روزه، تُا یَد دابو
هِچ با تُا پَر زندگی دَلخور نابو
آگَر که زَم کاتِشتا، بازَم پا بو
تُا دُاست دوماسِنده، تُا با خدا بو
پونجِره واکه، آسِمان دیاره
ای یا علی باواژ، خدا تُا یاره
9- وضعیت ادبیات و اشعار محلی سرخه ای را چگونه ارزیابی می کنید؟
خوشبختانه سالیانی است سرودن شعر به گویش سرخه ای مورد توجه و استقبال قرار گرفته است، اما گاه برخورد ناشیانه و سهل انگارانه با آن موجب می شود شاهد آثاری باشیم که از شعریت و جلوه های زیبایی شناسی ادبی و حتی گاه از لوازم اولیه شعر چون وزن و قافیه، کم بهره یا بی بهره اند. این مشکل درباره نوحه های سرخه ای بیشتر آزاردهنده است. امیدوارم دوستانی که در این حوزه تلاش می کنند سرودن شعر سرخه ای را کاری سهل و پیش پا افتاده نپندارند و در سرودن، جدی تر و سخت گیرتر و عالمانه تر برخورد کنند.
10- نظر شما در مورد سرخه و سرخه ای ها چیست؟
سرخه، شهر مهربانی و نجابت، زادگاه من و سرزمین پاک مادری من است. آنان که در این خاک شریف پا به عرصه وجود می گذارند سرشتی زلال دارند و مردمانی نجیب و آزاده اند.
11- سخن پایانی شما را می شنویم؟
«هرچه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم»